جدول جو
جدول جو

معنی شک دادن - جستجوی لغت در جدول جو

شک دادن(خَ دُ فُ کَ دَ)
به هیجان و هراس و دلهره و تحریک داشتن کسی بر اثر شنواندن خبری یا حادثه ای ناگوار یا مرتعش ساختن عضوی بر اثر اتصال جریان الکتریکی بدان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ تِ خُ بَ اَ کَ دَ)
فروگشتن از میان. به طرف بیرون خم شدن. (یادداشت مؤلف). انحنا پیدا کردن. (فرهنگ فارسی معین). لمبر دادن:
گردون ز گرانسنگی این بار شکم داد.
حزین (از آنندراج).
- شکم دادن سقف، میل کردن سقف از میانه به طرف زیر و نزدیک افتادن شدن آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ شُ دَ)
کش گفتن در بازی شطرنج یعنی شاه در خطر است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش و رجوع به کشت شود
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ دَ)
دراز کردن یا کشیدن. تطویل. (یادداشت مؤلف) ، دراز کردن چیزی را یا مطلبی را. (یادداشت مؤلف). کاری که ممکن است بزودی پایان یابداز روی غرض طولانی کردن. طول دادن. اطاله. مطاوغه
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکم دادن
تصویر شکم دادن
انحنا پیدا کردن: دیوار شکم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم دادن
تصویر دم دادن
فریب دادن فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در دادن
تصویر در دادن
دادن عطا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب دادن
تصویر آب دادن
اعطای آب بکسی یا حیوانی: (یک لیوان آب بمن داد)، آب ریختن جاری کردن آب با آب پاش و مانند آن آبیاری کردن: (باغچه را آب دادم) یا آب دادن بزهر. آلودن شمشیر و خنجر و جز آن بزهر تا التیام نپذیرد. یا آب دادن چشم. جاری شدن آب مخصوص از دیدگان بعلت کسالت و پیری. یا آب دادن فلز. طلی کردن آن بفلز گرانبهاتر آب زر یا سیم دادن، یا آب دادن کارد و شمشیر و مانند آن عملی که شمشیر سازان و کارد گران کنند برای سخت کردن آهن و آن فرو بردن فلز تفته شمشیر و مانند آن است در آب
فرهنگ لغت هوشیار
عاشق شدن دلداده گشتن، علاقه یافتن، توجه کردن دقت نمودن، دلیر ساختن جرات دادن، یا دل دادن وقلوه گرفتن با اشتیاق گرم گفتگو شدن، راز و نیاز کردن (عاشق و معشوق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
تاشیدن چهرنیدن دسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کش دادن
تصویر کش دادن
طول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کش دادن
تصویر کش دادن
((کِ. دَ))
طول دادن، طولانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
اتفاق افتادن، به وقوع پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
لتشكيلٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
Form, Shape
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
former, façonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
formować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
สร้างรูป , ปั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
формировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
formen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
شکل دینا , شکل دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
রূপ দেওয়া , আকার দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
kuunda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
形成 , 塑造
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
şekil vermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
形作る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
לעצב , לעצב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
형성하다 , 모양을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
формувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
आकार देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
vormen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
formar, dar forma
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
formare, modellare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
formar, moldar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
membentuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی